چشم بیمار
چشم نیم بسته ای که زیبایی معشوق را دوچندان می کند:به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینمحافظمن به خال لبت، ای دوست، گرفتار...
چشم نیم بسته ای که زیبایی معشوق را دوچندان می کند:به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینمحافظمن به خال لبت، ای دوست، گرفتار...
شیخ، سالخورده، مسن، مراد، مرشد، پیشوا، قطب:جز به تدبیر پیر کار مکن پیر دانش نه پیر چرخ کهنسنائیپیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد...
نتیجه عشق سوختن و گداختن است؛ عاشق گرفتار در آتش عشق به غیر از سوختن و گداختن از آن بهره ای نمی برد. مراحل این عشق بدین گونه است که ابتدا به آن نزدیک می شود، سپس در د...
در عرف مردم، به ویرانه ای که اثری از آبادی در آن نیست، خرابات گفته می شود. اهل عرفان و تصوف نیز میخانه را خرابات نامیده اند؛ علت این نامگذاری، خراب شدن آثار تعیّن ا...
مسافر، رونده، ریاضت کشنده:عجب داری از سالکان طریق که باشند در بحر معنی غریقسعدیدر بیان عارفان و اهل تصوف به طالب تقرب حق تعالی که عقل معاش هم داشته باشد، سالک گ...
شناختن، دانستن، معرفت، درایت، معرفت حق تعالی:هر مومن که ز اهل عرفان باشد خورشید سپهر فضل و احسان باشدخاقانیمفصل صورت جسم است و مجمل صورت ذاتت بهم این هر د...
کران ها، کرانه های آسمان، اطراف، نواحی، عالم، روزگار، جهان هستی، وجود:بی ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش در همه آفاق زدمولویچون مرد برافتاد ز جای و مق...
از نظر عارفان، سالک برای رسیدن به مقصود باید مراحلی را طی کند که این مراحل را به بیابان های مخوف و گردنه های مهلک تشبیه کرده اند. هفت وادی متقدمین از این قراربود: تو...
دانا، شناسنده، دارای معرفت و عرفان:چون نظر از بینش توفیق ساخت عارف خود گشت و خدا را شناختنظامیعابدان از گناه توبه کنند عارفان از عبادت استغفارسعدی...
در اصطلاح عارفان حالتی است که در دل سالک پیدا می شود و او را به جستجوی معرفت و تفحص در کار حقیقت وا می دارد. «طالب» صاحب این حالت است. در اين مرحله سالكِ راه حقيقت بايد ...
شوق در بیان عارفان، امید و تمنای محب به دیدار محبوب می باشد و آن حالتی است که عاشق را به سوی معشوق سوق می دهد. از این نظر شوق و محبت بسیار به هم نزدیک هستند برای اینکه ...
میکده، شراب فروشی، جایی که در آن باده می فروشند و می خورند:شبی در خرقه رندآسا گذر کردم به میخانه ز عشرت می پرستان را منور گشت کاشانهسعدیحالیا مصلحت وقت در آن م...
کی شود پروانه از آتش نفور زانکه او را هست در آتش حضورعطارچراغ روی ترا شمع گشت پروانه مرا ز حال تو با حال خویش پروا نهحافظدیدی که خون ناحق پروانه شمع را ...
جذبه یعنی کشش قلبی، شدت دلبستگی و علاقه:رموز سر اناالحق چه داند آن غافل که منجذب نشد از جذبههای سبحانیحافظکمند جذبه معشوق اگر در جان نیاویزد کسی پروانه را ...
زکات لعل لبت را بسی طلبکارند میان این همه خواهندگان به من چه رسدسعدیدر بیان عارفان لعل یا استعاره از لب معشوق و سرخی آن است و یا استعاره از می و باده، که دلیل آن، س...
خلایق در تو حیرانند و جای حیرت است الحق که مه را بر زمین بینند و مه بر آسمان باشدمولویحیرت، یکی از وادی های عرفان و تصوف است؛ عطار آن را وادی ششم از هفت وادی(طلب...
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانهمولویآنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم اگر از خمر بهشت است و گر از باده مستحافظدر شعر عرفانی «ب...
در اصطلاح عارفان، رخ به اعتبار ظهور کثرت اسماء و صفات، اشاره به ذات الهی دارد. در اندیشه عرفانی، جهان آينه ظهور نام هايی چون رحمن، رحیم، غفور، شکور و... است كه خداوند ...
در بیان اهل تصوف و عرفان تعاریف زیادی برای باده آمده است از جمله:ـ باده عبارت است از ذوق و وجد و حال كه از جلوه محبوب حقیقی بر دل عاشق وارد شده و او را مست میكند.ـ باد...
گیسو، زلف و طره از واژگانی است که در ادبیات عاشقانه و عارفانه فارسی بیشتر به کار رفته است.گيسو: گیسو موی درازی که از دو جانب سر کشیده باشد؛ کنایه از راه طلب به عالم هوي...
در سال تحصیلی 1364ـ1363 به اتفاق رفیق شفیقم از دانشگاه اصفهان پذیرفته شدیم. اواخر نیمسال دوم، اطلاعیه کلاس عرفان ما را به مسجد حضرت علی اکبر(ع) اصفهان کشید. پای درس عرفان ...