بلا
آزمایش، سختی، گرفتاری، رنج، محنت، گزند:هر بلایی که هست عاشق راست من ندانم که عاشقی چه بلاستفرخیاز در و دیوار می بارد بلا در راه عشق یک سرابم پیش ره نامدکه...
۰
۵۷
آزمایش، سختی، گرفتاری، رنج، محنت، گزند:هر بلایی که هست عاشق راست من ندانم که عاشقی چه بلاستفرخیاز در و دیوار می بارد بلا در راه عشق یک سرابم پیش ره نامدکه...
گداختن و در آتش انداختن سیم و زر جهت امتحان، آزمودن، آزمایش، ناسپاسی، رسوایی، آشوب:خرد سرگشته بر روی چو ماهش دل و جان فتنه بر زلف سیاهشنظامیفتنه را بر سر گرفت...